رژه در اسارت
نگهبانان زرنگ ایرانی، سربازان عراقی را با لطافتالحیلی از صحنه دور کرده بودند. دیدهبانهای کارکشته خودی، از پشت پنجرهها محوطه را زیر نظر داشتند.
به گزارش ایسنا، عبدالمجید رحمانیان یکی از آزادگان دوران هشت سال دفاع مقدس به شمار می آید که خاطرات خود را در کتاب «مادر با سرفه هایش» به چاپ رسانده است. او در کی یاز روایت هایش از دوران اسارت بیان می کند: دهه فجر رسیده بود. ما در اردوگاه موصل سه بودیم و مشغول برگزاری مراسم. دشمن، با دقت بیشتری افراد و حرکات آنها را زیر نظر داشت. نقاش زبر دست اردوگاه، آقای سلیمی، تصویر چهره حضرت امام (ره) را بر روی برگه بزرگ کاغذی کشیده بود.
شبها که او مخفیانه، با یک خودکار سیاه مشغول کشیدن تصویر امام(ره) بود، اسرا تکتک پیش او میرفتند؛ هر لحظه که چهره امام خمینی(ره) واضحتر میشد آنها زیر لب صلوات میفرستادند. سرانجام، آن تصویر زیبا به گونهای نقاشی شد که همه را شگفتزده و شادمان کرد.
نگهبانان زرنگ ایرانی، سربازان عراقی را با لطافتالحیلی از صحنه دور کرده بودند. دیدهبانهای کارکشته خودی، از پشت پنجرهها محوطه را زیر نظر داشتند.
تصویر چهره مبارک حضرت امام(ره) در جلوی جایگاه نصب شده بود و نظامیان از جلوی آن رژه میرفتند. بچهها کنار دیوار ایستاده بودند و اشکریزان این صحنه را تماشا میکردند. یکی از اسرا، لاستیک داخلی توپ فوتبال را روی یک سطل کشیده بود و با مهارت خاصی طبل نظامی مینواخت.
گروه سرود بسیجیان دریادل، در حالی که لباسهای ساده اما مرتب به تن داشتند، سرود میخواندند و همزمان رژه میرفتند.
انتهای پیام
منبع:ایسنا